آقای همایون شجریان رویاهایمان را تبدیل به کابوس نکنید

بعضی خطاها واقعا بزرگ‌اند؛ دقیقا به این معنی که نمی‌توان به سادگی از کنار آن گذشت و به عنوان یک خطای انسانی ساده پذیرفت. بعضی خطاها مثل لقمه بزرگ در گلو گیر می‌کنند و تنگیِ نفسِ مواجهه کننده را در پی دارند. مثال: همین ماجرای شعری که متعلق به هوشنگ ابتهاج نیست و آهنگسازی آن را در اینترنت یافته و به دست همایون شجریان و علیرضا قربانی داده تا بخوانند و این دو بزرگوار هم خوانده‌اند آنطور که گویا «ایران ای سرای امید...» را می‌خوانند...

آقای همایون شجریان رویاهایمان را تبدیل به کابوس نکنید

به گزارش مملکت‌آنلاین ،خبرآنلاین نوشت: این ماجرا از چند جهت جای تعمق دارد که به ترتیب وقوع و نه اهمیت بررسی می‌شوند:

یک: چرا یک آهنگساز که آن هم برای همایون شجریان و علیرضا قربانی به دنبال ترانه است در اینترنت به دنبال شعر می‌گردد؟ یعنی کتاب و کاغذ و چاپ و اعتبار آنچه چاپ شده اینطور از کشور رخت بربسته که در چنین روند هم نمی‌تواند جایی داشته باشد؟ اینطور عادت‌ها در مملکت ما تغییر کرده که همین اینترنت با انواع و اقسام غلط‌هایی که در آن دیده می‌شود و با بخشی که اصلا به صورت رسمی به عنوان «فیک نیوز» شناخته می‌شود منبع استناد است؟ آیا فردی همچون مهیار علیزاده که خود را همکار بزرگان موسیقی ایران می‌داند از این وضعیت آگاه نیست؟ چطور می‌شود به جای دست گرفتن کتاب، و لذت غرق شدن در کلام ه.الف.سایه گشتن در صفحه اینترنت را ترجیح داد؟ این خود تصویرگر مات شدن بخشی از فرهنگ جامعه است: همان ناپدید شدن اعتبار بخشیدن به آنچه اصالت دارد و رضایت دادن به هرچیز که دم دست‌تر است.

دو: بعد از خطای فاحش علیزاده باید سراغ همایون شجریان رفت. (این نوشته آگاهانه بیشتر همایون شجریان را در نظر دارد زیرا نه شناختی از علیرضا قربانی دارم و نه علاقه‌ای به کارهایش.) چطور است که همایون شجریان نمی‌تواند تشخیص دهد یک شعر متعلق به هوشنگ ابتهاج نیست؟ در حقیقت این اصلا انتظار زیادی از فردی در جایگاه همایون شجریان نیست که توانایی تشخیص شعر سایه را داشته باشد. اگر همایون شعر سایه را از غیر تشخیص ندهد و ملودی اصل را از تکراری، پس تفاوت او با دیگرانی که بسیارند و می‌آیند و احتمالا چند سالی دیگر نه ردی از آنان هست و نه صدایی چه خواهد بود؟ ما برای همایون آینده‌ای طولانی امید داریم... درخششی در اوج... امیدی که با رنگ صدای او به قلب‌های جوانان جاری شود... نوری که از مسیر رو به پیشرفت او در دل‌ها بتابند... قرار نیست همایون همانند هرکسی باشد، او از ابتدا خود را مانند کسی که رهگذری در دنیای موسیقی است و ته صدایی دارد و آمده چندی پولی دربیاورد و شهرتی بهم بزند نشان نداد که حالا ما به این وضعیت رضایت دهیم. او توقعی ایجاد کرد که حالا باید پاسخگو باشد... زمانی که همایون با کنسرت‌های طولانی این تصور را ایجاد می‌کرد که به دنبال بخش مادی کار است، تا جایی که شنونده کلامم سکوت کند از او دفاع می‌کردم و می‌گفتم جوان است و مایل به دیده شدن، پس کار خوب خود را همه جا می‌برد... اما از او انتظار نمی‌رفت ثابت کند هنرش چندان که تصور می‌شد برایش اهمیت ندارد. او همایون شجریان است... اگر برای فردی همچون مهیار علیزاده گشتن در اینترنت به معنای یافتن شعر سایه است، برای او نباید ماجرا به همین سادگی‌ها باشد... همایون شجریان یا باید شعر سایه را بشناسد یا باید خود از روی کتاب آن را بخواند، وقتی او به فردی دیگر اعتماد می‌کند چه چیز غیر از بی‌توجهی یا ناامیدانه و غمگینانه کم‌سوادی جلوه می‌کند؟

سه: مواجهه رسانه‌ها چرا باید با ماجرایی مثل عکس گرفتن در ایران‌مال با خطایی اینچنینی اینطور متفاوت باشد؟ آیا انتقاد به ایران‌مال و داد و هوار سردادن درباره آن بیشتر سروصدا می‌کند و مخاطب جلب می‌کند تا اینکه بگوییم کسی که می‌تواند فخر موسیقی جوانان ایران باشد، خود را در حد خوانندگان عامی پایین آورده است؟ وقتی رسانه‌ها هم نقطه حساس مورد توجه‌شان می‌شود همان موضوعاتی که بیشتر رنگ جار و جنجال دارند تا گره‌افنکی یا گره‌گشایی دیگر شاید شنیدن این جمله از مهیار علیزاده هم خیلی عجیب نباشد که در نشست خبری گفت: «به هر حال من فکر نمی‌کنم اشتباه عمیقی در این حوزه صورت گرفته باشد. اما با توجه به اینکه بعد از بروز حاشیه‌ها دیدم ماجرا این چنین شده، مراتب عذرخواهی‌ام را اعلام کرد.» (به نقل از خبرگزاری مهر)

به نظر این آهنگساز چنین اشتباهی عمیق نبوده و باید از او پرسید اشتباه عمیق او چه خواهد بود؟ اما در مورد نقش مطبوعات اگر مطبوعات در آنجا که نقد علمی و درست است ماجرا را پررنگ‌تر ببینند و توجه‌ها بیشتر باشد، شاید نتوان به همین سادگی چنین خطایی «عمیق» ندانست.

چهار: قرار نیست همایون شجریان با محمدرضا شجریان و مهیار علیزاده با محمدرضا لطفی مقایسه شوند. بروز و ظهور هر جریانی نه فقط قائم به فرد بلکه حاصل و برآیند یک کلیت است. اما می‌توان آرزو داشت، نسل جدید با چیزی شبیه موسیقی با کیفیت همراه شود. تصور می‌شد یکی از اصلی‌ترین مسیرهای ارتباط نسل جوان با موسیقی باکیفیت ایرانی همایون شجریان باشد. امید می‌رود کابوس «افسانه چشم‌هایت» با رویایی جدید که با صدای همایون و موسیقی و شعری اصیل ساخته می‌شود از ذهن‌ها پاک شود تا زر از مس شناخته شود.

 

ارسال نظر