نقش آفزینی ماندگار زنان سینمای ایران بعد از انقلاب
لیست حاضر یک انتخاب 10 گزینهای از میان تعداد زیادی نقشهاست که میتوانند آنها هم در این دستهبندی قرار گیرند.
به گزارش مملکتآنلاین، در سینمای ایران نقشها و شخصیتهای خاص، جذاب، چند وجهی و به یاد ماندنی کم نیست و قطعا انتخاب برای ارائه لیستی با محدودیت تعداد مشکلهای زیادی بر سر راه انتخاب کننده قرار خواهد گرفت.
لیست حاضر یک انتخاب 10 گزینهای از میان تعداد زیادی نقشهاست که میتوانند آنها را هم در دسته بندی قرار گیرند. شخصیتها فقط از میان فیلمهای سینمایی انتخاب شدهاند و قطعا سریالهای تلویزیونی زیادی هم هستند که دارای نقشهای منحصربفرد با بازیهایی یگانهاند. (ترتیب بر اساس سال تولید آثار است)
سوسن تسلیمی در نقش "نایی جان"/ باشو غریبه کوچک(بهرام بیضایی)/ 1364
داستان باشو از این قرار است که پسر کوچکی که در حملهای در حین جنگ خانه اش در جنوب کشور ویران شده و خانواده اش را از دست داده سوار بر کامیونی میشود، خوابش میبرد و وقتی بیدار میشود میبیند که در شمال کشور است. او در این دیار با زنی برخورد میکند که در غیاب همسرش به همراه دو فرزندش زندگی میکند. نقش این زن که نامش "نایی جان" است را سوسن تسلیمی با همان لهجهی گیلکی خود بازی میکند.
تسلیمی با داشتن تسلطی کامل بر تکنیک بازیگری و درآمیختن خود با فرم هر نقش و کلاً استفاده از جاذبههای بازیگری ـ همانند صدای رسا ـ توانست بازیهایی درخشان را از خود در تاریخ سینمای ایران ثبت کند. او در این فیلم چنان ماهرانه ایفای نقش میکند که به گونهای همه آن فیلم را به خاطر نقش او به خوبی به یاد دارند. نایی جان و پسرک زبان هم را نمیفهمند، اما چنان ارتباط عمیقی بین آنها پدید میآید که میتواند یکی از جلوههای زیبای روابط انسانی باشد.
یکی از نقاط قوت فیلم باشو غریبه کوچک علاوه بر ارزشهای دیگر آن بازی سوسن تسلیمی است که به زیبایی رفتار یک زن روستایی را نشان میدهد. او لهجه شمالی را بسیار روان و درخشان ادا میکند. بازی چشم و اعضا صورت متناسب با حرکات بدن یکی از ویژگیهای بارز تسلیمی در این فیلم است. تسلیمی شخصیت یک زن روستایی گیلکی را در به یادماندنیترین نقش سینمایی در کارنامهاش به ثبت میرساند.
رقیه چهرهآزاد درنقش "مادر"/ مادر(علی حاتمی)/ 1368
علی حاتمی را به عنوان ایرانیترین فیلم ساز کشورمان میشناسند. شخصیت «مادر» این فیلم هم مانند بسیاری دیگر از کاراکترهایی که او خلق کرده، ایرانیترین نمونه از جنس خودش است. مادر سالخوردهای که در واپسین روزهای زندگی، با آرامش مثالزدنی به دنبال جمع کردن فرزندانش است تا یک بار دیگر کانون خانوادهاش را گرم کند؛ دقیقاً همان نقش سنتی مادران ایرانی. چهرهآزاد با این فیلم، به نماد مادر ایرانی در سینمای ایران تبدیل شد. فیلم «مادر» مهم ترین نقش زندهیاد رقیه چهرهآزاد است و یک سیمرغ بلورین را در 81 سالگی برای او به ارمغان آورد.
او مسنترین بازیگری است که برنده این جایزه شده است. هنگام درگذشت رقیه چهرهآزاد؛ روزنامهها، نقلقولی از نقش غلامرضا (اکبر عبدی) را در فیلم، در تیتر خود نوشتند: «مادر مرد، از بس که جان ندارد.»
دیالوگهای او در فیلم بسیار ماندگار شد و در تاریخ سینمای ایران نقش مادرانه او در فیلم مادر حک شد. مادر: «یه بشقاب بکش بذار کنار مادر، غلامرضا نصفشب گشنش میشه. تنگم آب کن واسه جلالالدین، برای محمدابراهیم زیرسیگاری بذار، مراقب باش ماهمنیر حکما قرصشو بخوره. بیخوابی نزنه به سرش. ببین داداشتون هم چی میخواد مهیا کنین، سرشب بخوابین بچهها که بتونین صبح زود پاشین، فردا خیلی کار دارین.»
فریماه فرجامی در نقش "آفاق"/ نرگس (رخشان بنی اعتماد)/ 1370
آفاق با جوانی به نام عادل زندگی میکند. آفاق از کودکی، عادل را بزرگ کرده و بعد به ناچار به عقد او درآمده است. آن دو از طریق دزدی گذران میکنند. عادل با دختر جوانی که خانواده فقیری دارد، آشنا میشود و به او دل میبندد. آفاق برای آن که امکان ازدواج آن دو را فراهم کند، خود را مادر عادل معرفی میکند و ...
نرگس یک بازی حیرت انگیز از فریما فرجامی به نقش آفاق را دارد که به خاطر این بازی و حال و فضای فیلم هم که شده، فرجامی ا یکی از بهترین نقش آفرینان سینمای ایران میکند. آفاق زنی است مملو از انواع تضادها، هم عاشق است و هم از عشقش متنفر. او با وجود سخت جانی که زندگی بر او تحمیل کرده است بسیار شکننده و ظریف است و تمام این تضادهاست که شخصیت آفاق را یگانه میسازد.
«نرگس» محصول سال1370 است و فریماه فرجامی آثار دیگری چون «تیغ و ابریشم»، «اجارهنشینها»، «سرب»، «مادر»، «پرده آخر» و ... را در کارنامه هنریاش دارد ولی نرگس چیز دیگری است.
لیلا حاتمی در نقش "لیلا" / لیلا (داریوش مهرجویی)/ 1375
داستان فیلم در مورد لیلا و رضا است که در یک مراسم شلهزرد پزان همدیگر را میبینند و چندی بعد با هم ازدواج میکنند. آن دو، بعد از مدتی زندگی متوجه میشوند که لیلا نمیتواند فرزندی به دنیا بیاورد. هرچند این امر برای رضا اهمیتی ندارد اما لیلا در اثر فشارهای وارد شده برای رضا به دنبال همسر دومی است تا بتواند بچهدار شود.
«لیلا» اولین فیلمی است که لیلاحاتمی در آن مقابل دوربین داریوش مهرجویی قرار گرفتهاست و این همکاری سالها بعد با فیلم نارنجیپوش تکرار شد.مهرجویی در این فیلم سرتاسر لیلایی را نشان میدهد که در عین آرامش و قدرت، درونی مشوش و نگران دارد. شاید هیچکس بهتر از لیلا حاتمی نمیتوانست این دوگانگی – سردی و بیتفاوتی در مقابل به همریختگی درونی- را به تماشاگر نشان دهد. لیلا از طرف دیگر تلنگری اجتماعی هم به مفهومی پرچالش در دهه هفتاد - عدم توانایی زوجین در فرزندآوری- بود.
هدیه تهرانی در نقش "سیما ریاحی"/ شوکران (بهروز افخمی)/ 1377
شوکران فیلمی بود که هدیه تهرانی در نقش سیما ریاحی در آن به ایفای نقش پرداخت. محمود بصیرت (فریبرز عرب نیا)، مدیر یک کارخانه ی بزرگ، زندگی خوبی را با همسر و دو بچه اش می گذراند. اما وقتی به علت بستری شدنِ رئیسش در بیمارستان، با سیما ریاحی(هدیه تهرانی)، یکی از پرستاران آنجا آشنا می شود، زندگیاش تغییر می کند …
سیما نمونه بارزی از یک شخصیت دو وجهی است. چهره سرد و لحن صدا و نحوه راه رفتن تهرانی در فیلم باعث میشود این دو وجه شخصیت بخوبی از آب دربیاید. سیما ریاحی در «شوکران» از معدود ضدقهرمانهای زنِ سینمای ایران است، تصویری از جامعهی زنانِ هوشمندی که در برههای، مصممشدن برای رسیدن به هدف، کوتاهترین راه ممکن را انتخاب کنند. اما عاقبتی تلخ سرنوشت آنها را رقم زد. سیما ریاحی شمایلی ملموس از بخشی از زنان و دختران دهه هفتاد و هشتاد کشور است.
مژده شمسایی در نقش "گلرخ کمالی"/ سگ کشی (بهرام بیضایی)/ 1379
فیلم سگکشی که در مورد زنی در تلاطم بیرحم زندگی است که برای نجات همسرش از بار گرفتاریها و مشکلات، سختیها را تحمل میکند تا شاید خود را در معضلات پیش آمده همسرش شریک بداند، غافل از اینکه خود بازیچه همسرش شده است.
قهرمان فیلم گلرخ کمالی، با بازی مژده شمسایی است. زنی مستقل و روشنفکر که تصمیم میگیرد برای نجات شوهرش از حبس، چکهای او را از بین طلبکارانش جمع کند. فیلم سگکشی نشان دادن کشمکش گلرخ با فریبکاری، مردسالاری، قدرت و پول است. گلرخ کمالی از معدود زنانی در سینمای ایران است که از فضای روشنفکری خارج و به دنیای واقعی ایران- آنطور که بیضایی تصویر کرده- وارد میشود.
ترانه علیدوستی در نقش "ترانه"/ من، ترانه پانزده سال دارم (رسول صدرعاملی)/ 1380
در تاریخ سینمای ایران شخصیت نوجوان ماندگار ویژهای پیدا نمیشود و شاید بتوان گفت مهمترین کاراکتر نوجوان، همین «ترانه» است. داستان این فیلم درباره ترانه دختر یک زندانی است که با وجود سن کم، در یک مغازه عکاسی کار می کند، مدرسه میرود و از والدینش نگهداری میکند، او دختری شاد، حاضر جواب و عاقل، خود ساخته و متکی به نفس بار آمده است. بر اثر دشواری های خانوادگی خود با پسر ثروتمندی آشنا و با وجود مخالفتها، با او محرم می شود. زمانی که پسر ترانه را رها میکند، بحران، فرزندی هست که در شکم دارد.
این فیلم در انتقاد به ازدواج در سنین پایین است و نگاه خانوادهها به دغدغههای جوانان و روابط دختر و پسر را به چالش میکشد. ترانه تنها و از هم پاشیده، با فرزندی در شکم، بیپناه، در آستانه انتخاب بزرگی هست. یا به جبر رسم باید جنین را از بین ببرد یا نگه دارد و با رسم بجنگد. نوع بازی ترانه علیدوستی در این فیلم، کیفیت بازیگری زنان در سینمای ایران را تغییر داد. ترانه تنها و از هم پاشیده، با فرزندی در شکم، بیپناه، در آستانه انتخاب بزرگی است. یا به جبرِ عرف باید جنین را از بین ببرد یا نگه دارد و با عرف بجنگد. ترانه در فیلم دایما درحال ستیز با خود و دنیایش است.تلاشهای این کاراکتر برای اثبات پاکی و هویت فرزندش و از همه مهمتر مقابله سرسختانه او در برابر موج سنگین تهمتها یا قضاوتهای اشتباه، این شخصیت را جذاب و ماندگار کرده است.
گلاب آدینه در نقش "عفت خانم"/ مهمان مامان (داریوش مهرجویی)/ 1382
مهمان مامان روایتی از یک مهمان سرزده است که با وجود فراهم نبودن شرایط پذیرایی از مهمان و بد بودن اوضاع مالی خانواده تب و تابی در خانه به راه می افتد و در نهایت با کمک همسایهها آبروی خانواده در پذیرایی از مهمان سرزده حفظ میشود.
گلاب آدینه که پس از سالها دوری از سینما با بازی در نقش نخست این فیلم دوباره به عرصه بازیگری در فیلم بازگشته بود، بدون شک بهترین انتخاب برای ایفای نقش مادری مظلوم، پر جنب و جوش، کم توقع، مهربان و خسته از زمانه بود. او با بازی بسیار روان و درخور توجهی که از خود ایفا کند، بدون اینکه دست به اغراق های آزار دهنده بزند، با کمترین حرکات و استفاده مناسب از میمیک، بیان و بدن خود به خوبی حس همذات پنداری بیننده را بر انگیخت و مخاطب را در نزدیکی هر چه بیشتر به فیلم کمک کرد. در این بین شخصیت و نوع بازی او یکی از نقش های به یاد ماندنی سینما و شاید بهترین نقش این بازیگر را به وجود آورد.
گلاب آدینه در هر فیلمی که بازی کرد به چشم آمد و ماندنی شد، در یک جمعبندی باید به بازیهای شاهکار ایشان در «مهمانی مامان» آقای مهرجویی یا «زیرپوست شهر» خانم بنیاعتماد اشاره کرد و یا نقش کوتاهی که در «روسری آبی» داشتند.
فاطمه معتمدآریا در نقش "ننه گیلانه"/ گیلانه (رخشان بنیاعتماد، محسن عبدالوهاب)/1383
گیلانه نگاهی به اوایل جنگ و اعزام نیروهای جوان به جبهه دارد. ننه گیلانه به همراه پسر و دختر جوانش در کوران جنگ و در بمبارانهای تهران، زندگی دشواری را میگذرانند. پسر گیلانه با بازی بهرام رادان، زخمخورده از جنگ، جسمی ناتوان دارد و فاطمه معتمدآریا در نقش گیلانه در پی سرپا نگه داشتن زندگی با زمانه درگیر است. نوع بازی معتمدآریا در این فیلم اگرچه منتقدانی هم دارد که آن را بیش از حد برونگرایانه و اغراقآمیز میدانند، اما چنان است که گیلانه را به زنی ماندگار در سینمای ایران تبدیل کرده است.
تفاوت گیلانه با دیگر شخصیتهای زنانه سینمای ایران این است که او هم اگرچه در تلاش برای زندگی و جدال با مشکلات است، اما بر خلاف دیگران، رویکردی سلبی به اطراف ندارد. گیلانه تلاش میکند که خانه، زندگی و فرزند خود را نگه دارد بدون آنکه رفتارش حاوی مفاهیم گلدرشت اجتماعی یا طبقاتی باشد. چنین رفتاری از او شخصیتی ساخته که فراتر از طبقه متوسط شهری، نماینده طبقات دیگر اجتماعی هم باشد و برای نخستینبار سیمای زنی را به تصویر میکشد که جوانی را گذرانده و تا رسیدن به مرگ، که دور هم نیست، هنوز دل به زندگی دارد.
گلشیفته فراهانی در نقش "سپیده"/ درباره الی (اصغر فرهادی)/ 1387
«درباره الی» آخرین تجربه بازی گلشیفته فراهانی در سینمای ایران بود. فیلمی که حتی بعد از رفتن او، به اکران عمومی درآمد و صحبتهای زیادی شنیده میشد که به دلیل حضور گلشیفته فراهانی در فیلم، اجازه اکران آن لغو شود ولی این اتفاق نیافتاد.
از جهتی این کاملترین نقشآفرینی گلشیفته هم هست. در اجرای نقش سپیده میتوان برآیند سالها تجربه بازیگری او و بهترین نمونه استایل و لحن خاصی را که او در این مدت به آن رسیده بود، به تماشا نشست. صدای توامان با بغض، نگاههای نگران و آسیب خورده و البته قامتی که باید همه ضعفهای خود را پشت آن پنهان کند و وانمود کند که قوی و محکم ایستاده است.
گلشیفته فراهانی برای درآوردن نقش سپیده، که میتوان او را قهرمان اصلی «درباره الی» هم دانست، زحمت زیادی کشید. هرچند که اصغر فرهادی در کار با بازیگر بسیار سختگیر است و به حالتی جز بهترین اجرای بازیگر رضایت نمیدهد اما تلاشهای گلشیفته برای رسیدن و نزدیکی به سپیده بسیار قابل توجه بود. مثلا هر روز قبل از ضبط ساعتها لب ساحل با صدای بلند فریاد میکشید تا آن خش و گرفتگی صدای سپیده در فیلم، به شکل درستی از کار دربیاید.