داخل شدن به هندوستان و بررسی روادید و ثبت ورود، در مجموع سه دقیقه طول میکشد. وارد فریشاپ و با انبوهی از جمعیت روبهرو میشویم. فرودگاه دهلی بسیار وسیع و شلوغ است. محل تحویل چمدانها سه طبقه پایینتر است. مسافت زیادی را طی میکنیم و به محل تحویل بار میرسیم. طبق قوانین بعضی شرکتهای هواپیمایی، برچسب شکستنی روی بارهای حساس زده نمیشود، از صاحب بار امضا میگیرند که مسئولیت شکستن اش با خودت! با ترس و لرز بارها را تحویل میگیریم که خوشبختانه سالم هستند. از فرودگاه خارج میشویم. خورشید با جدیت تمام به صورتت مشت میکوبد. درجه هوا ۴٧ و درصد رطوبت ۶٨ است! وارد دنیایی میشویم که تا حالا نمونهاش را ندیدهایم.
رانندگی پرخطر، خرید پرتخفیف!
پس از استقرار در هتل و استراحت، به شهر میرویم تا گردش در دهلی را آغاز کنیم. شاید مهمترین نکتهای که نظرها را به خود جلب میکند بعد از وضعیت آب و هوا، انگلیسی بودن رانندگی باشد. واقعا گیجکننده است! فرمانها سمت راست، خیابانها برعکس. این موضوع زمانی حادتر میشود که قصد عبور از عرض خیابان را داشته باشید. باید اول به راست نگاه کنید و بعد به چپ. ضربه نهایی را هنگام عبور از میدانهای شهر میخوریم که نمیدانیم چی به چی است! رانندگیها بیمحابا، هر دو دست رانندگان روی بوق، ولی بدون ذرهای خشونت و عصبانیت. از نظر ما که رانندگی در کشور خودمان را تجربه کردهایم باز هم رانندگی در آنجا «خطر بزرگ» است! قرار است ما را به «پالیکا بازار» ببرند. قلب تپنده دهلی نو. میدانی به وسعت ١٠ برابر میدان پارک مشهد خودمان. زیر میدان، بازاری است به نام «پالیکا». از فروشگاه «ساری» (لباس سنتی هندی) بگیر تا غرفه «خالکوبی». گشتی میزنیم و خریدی میکنیم. مهمترین عنصر خرید در هندوستان «چانه زدن» است. میتوانید با تعجب کردن، قهر کردن یا انصراف از خرید، قیمت جنس دلخواهتان را تا یک چهارم پایین بیاورید به جز فروشگاههای صنایع دستیشان که به زحمت ١٠ «روپی» تخفیف میدهند. باید مراقب باشیم از دستفروشها بیدلیل قیمت نپرسیم در غیر اینصورت حداقل تا ۵٠٠ متر دست از سرت بر نمیدارند.
احترام به حیات و علاقه به حیوانات
فردا صبح زود عزم رفتن به باغ وحش دهلی میکنیم. موتوریکشا میگیریم. ریشکاها، سه چرخههایی هستند که راننده رکاب میزند و در صندلی عقب آن مسافر سوار میشود و موتوریشکا، موتورهای سه چرخه هستند که پرتعدادترین وسیله حمل و نقل در هندوستان به شمار میآیند. ورودی باغ وحش پر از جمعیت است. در حال خواندن نقشه راهنماییم که پلیس به سمتمان میآید. میپرسد از کدام کشورید؟ میگوییم ایران. میپرسد چند نفرید؟ میگوییم پنج نفر. هزار روپی میگیرد و برایمان بلیت میخرد. جالب اینجاست که ورود به باغ وحش برای خود هندیها رایگان است. وارد باغ وحش میشویم. طبق تابلوی راهنما و علایمی که روی زمین کشیده شده، این سفر را آغاز میکنیم. جادهای پر پیچ و خم و طولانی در هوایی بسیار گرم. ١٢٧ گونه جانوری، انواع پرندگان، خزندگان و پستانداران. هرگونه از حیوانات، در محیطی بسیار وسیع زندگی میکنند. یک شنبه است و بسیار شلوغ. ازدحام جلوی زیستگاه کرگدن و فیل بسیار زیاد است. همچنین علاقهمندی هندیها به بخش پرندگان جالب توجه است. مهمترین موضوعی که فکر مرا درگیر خود کرده، احترام زیاد مردم هند به حیات است. منظورم سبک زندگی نیست، منظور ایدئولوژی احترام به زنده بودن است. برایشان فرقی ندارد انسان و حیوان و گیاه. شاید بهتر باشد بگویم به کار هر موجودی که زنده باشد کاری ندارند. شعارشان این است: «بگذار زندگیاش را بکند. اگر میتوانی کمکش کن، اگرنه اذیتش نکن.» شهر دهلی پر از سگهای ولگرد بیآزار است. در جای جایِ شهر، ظرفهای آب و غذا دیده میشود که مرتب توسط مردم پر میشوند.
خندقی برای دشمنان و بیدلی که فراموش شده!
صبح روز بعد عازم قلعه سرخ (رِد فورت یا لال لعل قلعه)، بزرگ ترین مرکز جلب گردشگران در شهر دهلی میشویم. بنایی که شاه جهان، همزمان با انتقال پایتخت از آگرا به «شاه جهان آباد» (دهلی کنونی) در سده ١۶٠٠ میلادی کلنگ ساختش را میزند. ساخت این قلعه که بسیار تحت تاثیر معماری مغولهاست، نزدیک به ١٠ سال طول میکشد. قلعه سرخ سالیان سال میزبان «تخت طاووس»، تخت پادشاهی شاه جهان است تا زمانیکه به دست نادر شاه افشار (تنها لشکری که توانست قلعه سرخ را فتح کند) میافتد و آنرا به ایران منتقل میکند. تمام سنگهای استفاده شده در ساخت این بنا قرمز هستند. دژی بسیار مستحکم و غیرقابل نفوذ است. دور تا دور آن خندقی به عمق ١٠ متر کنده شده است تا از هجوم دشمن جلوگیری کند. بالای دیوارها، شکافهایی تعبیه شده تا از آن برای نشانهگیری با اسلحه یا ریختن روغن داغ در خندق استفاده کنند. تقریبا سه چهارم عمق خندق همیشه آب داشته ولی در هنگام وضعیت دفاعی، بقیه خندق به وسیله مواد نفتی پر میشده و در زمان هجوم دشمن به خندق به وسیله گلولههای آتشین مواد نفتی را آتش میزدند تا سربازان مهاجم را دور کنند. طبق معمول که حق ورود هیچگونه وسیله به داخل بناهای تاریخی هندوستان داده نمیشود، نمیتوانیم از داخل قلعه عکس بگیریم. پس از آن به مزار «بیدل دهلوی» میرویم. مزاری بسیار ساده و خلوت واقع در قلب «باغ بیدل». باغ بیدل مکانی است در شاه جهان آباد (دهلی کنونی) که بیدل بیشتر عمر خود را در آنجا گذرانده و بنا به وصیت او، همانجا دفن اش میکنند. شاعر پارسی گویِ هندی، این روزها توسط هندیها فراموش شده است.
اصفهانی در قلب هندوستان!
به «حیدرآباد»، ششمین کلانشهر شبه قاره هند با جمعیت حدود هشت میلیون نفر هم باید سری بزنیم. پس از طی مراحل بسیار سختگیرانهای که در پروازهای داخلی هندوستان انجام میشود (قرار دادن لپ تاپ، پاوربانک و حتی نارگیل در داخل چمدان ممنوع است) به سالن انتظار رسیدیم. طبق معمول شلوغ و پر هیاهو. طول پرواز ٢ ساعت و ۴٠ دقیقه و شرایط جوی نامساعد اعلام میشود و چراغ بسته نگهداشتن کمربند ایمنی و کار نکردن با لپ تاپ و موبایل لحظهای خاموش نشد. مهماندار میپرسد غذا چه میخورید؟ هندی یا غیرهندی؟ میگوییم غیرهندی چون غذای هندی به شدت تند است. فقط برداشتی از تند دارید و تا تجربه نکنید متوجه نمیشوید تند یعنی چه! بسیار لذیذ است. به مقصد میرسیم. درجه هوا ٢۵ و درصد رطوبت ٣٠ که یعنی عالی است. شهر هم واقعا زیباست. معماری شهر حیدرآباد، به خاطر حضور ۵٠٠ ساله ایرانیان در جنوب هند و حضور مسلمانان، بسیار چهره و حال و هوای ایرانی دارد. تلاش فراوان معماران بر این بوده که حیدرآباد را شبیه به اصفهان بسازند. برای همین نام دوم حیدرآباد، «اصفهان نو» انتخاب شد. سپس به رودخانه «موسی» میرویم. پس از آن به «چهارمنار»، قدیمیترین بنای تاریخی شهر حیدرآباد و «مکه مسجد» واقع در ضلع جنوبی چهارمنار که بزرگ ترین مسجد جنوب هند است، میرویم. بازار هنوز فعالیت خود را آغاز نکرده. به مجتمع تجاری «مُور» سری میزنیم. خود را آماده بازگشت به دهلینو میکنیم. ترافیک بسیار سنگین است و نگران میشویم که از پرواز جا بمانیم. راننده میگوید جای نگرانی نیست، مسیر فرودگاه از شهر، تقریبا دو ساعت طول میکشد ولی پلی به طول ٢۵ کیلومتر، روی شهر ساخته شده که پایانش فقط به فرودگاه میرسد. دلیل ساخت این پل اهمیت ویژه اقتصادی و سیاسی حیدرآباد در هند است. مسیر را ظرف ٢٠ دقیقه طی میکنیم و به فرودگاه میرسیم. به دلیل شرایط نامناسب جوی، پرواز چهار مرتبه تاخیر یک ساعته میخورد. نماینده شرکت هواپیمایی اعلام میکند به دلیل تاخیر، با کارت پرواز به کانتر فستفود بروید و غذای رایگان دریافت کنید. سالن انتظار بسیار بزرگ و زیباست که خستهکننده نیست. پرواز عجیبی است. همه عوامل پرواز بسیار مضطرباند. خیلی زود شام سرو میشود. پرواز با تکانهای بسیاری همراه است و تمام مدت چراغ بسته نگهداشتن کمربند روشن است. شرکت هواپیمایی اینترنت رایگان ارائه میدهد. این پرواز سراسر هیجان 10 دقیقه زودتر از زمان اعلام شده فرود میآید! جالب اینجاست که خلبانان هندی با آن هواپیماهای آخرین مدل، اعتقادی به فرود آمدن آرام ندارند. انگار هواپیما را از چند صد متری زمین روی باند رها میکنند!
حضور خدایان موفقیت، ثروت و... در معبد آکشاردام!
معبد آکشاردام، بزرگترین معبد هندوها در جهان است که به طور رسمی در سال ٢٠٠۵ میلادی افتتاح شده است. معبد اصلی سازهای تمام سنگی و نمای معبد و معابد همسایه از نوع «ماسهسنگ» صورتی راجستانی و «مرمر کاررا» ایتالیایی است که در طول ۱۱ سال ساخته شده، نکات حیرت انگیز بیشماری دارد. شاید مهمترینش این باشد که تمامی کندهکاریها به وسیله دست و بهصورت کلاف (پازل) ساخته و بنا شده است. پنج مجسمه فلزی از جنس پنج ماده گِرد مجسمه اصلی ایستادهاند. تالارهای اصلی، زندگی هر کدام از این پنج راهب را به وسیله نقاشیهایی با رنگهای گیاهی بینظیر به تصویر میکشند. به طرف در ورودی میرویم. اجازه همراه داشتن «هیچ چیز» نداریم. داخل معبد خیلی شلوغ است و طبق نظر هندو ها ، خدای موسیقی، خدای موفقیت، خدای ثروت، خدای شانس و ... همه هستند! بعید است کسی آکشاردام را ببیند و تا آخر عمر از ذهنش پاک شود. مقصد بعدی مان تاج محل است که در جهان سمبل عشق شناخته میشود. تاج محل، در نزدیکی شهر آگرا و ٢٠٠ کیلومتری جنوب دهلی قرار دارد. ساعت ٨ وارد پارکینگ تاج محل میشویم. راننده میگوید مسیری یک کیلومتری را باید پیاده برویم تا به ورودی تاج محل برسیم. تعداد بیشمار میمونها شگفت زدهمان میکند. ورودی خلوت است. بلیت را تهیه میکنیم. گرانترین بلیت ورودی بناهای تاریخی برای گردشگران بلیت تاج محل است. گردشگر ١٣٠٠ روپی، هندو ۴٠ روپی! همراه با بلیت، یک ژتون، یک شیشه آب معدنی و یک جفت روکش کفش نیز داده میشود. طبق معمول ورود همه چیز ممنوع است بهجز تلفن همراه. راهنما میگوید: برای ورود به باغ، باید از دالانی تاریک عبور کنیم. میپرسیم، چرا؟ میگوید: خودتان متوجه میشوید. طول این دالان تاریک تقریبا ١۵ متر است. زمانی که چشممان به تاریکی عادت میکند و وارد باغ میشویم، ابهت این هیولای مرمرین، میخکوبمان میکند. این بنا به دستور «شاه جهان»، امپراتور گورکانی هند به منظور یادبود همسر ایرانیاش بهنام «ارجمند بانو بیگم» مشهور به «ممتاز محل» که در سال ۱۶۳۲ میلادی در سفری جنگی بههنگام وضع حمل فوت کرد بنا شدهاست. معماری این ساختمان ترکیبی از معماری ایرانی و گورکانی است و در ساخت آن 20 هزار هنرمند به رهبری معماران ایرانی «احمد لاهوری» و «حمید لاهوری» شرکت داشتهاند. خوشنویسی کتیبههای در و دیوارهای تاج محل به دست «امانت خان شیرازی» انجام شدهاست. متاسفانه داخل تاج محل هم نمیتوان عکاسی کرد. یاد بناهای تاریخی خودمان میافتم که همهجا نه تنها میتوان عکس و فیلم گرفت که حتی میشود روی در و دیوار هم یادگاری نوشت!
غذا خوردن بدون قاشق!
هند یکی از ارزانترین کشورهای دنیا در زمینه غذاست. مثلا یک وعده مرغ یا ماهی برای ناهار حدود یک دلار و یک فنجان چای ۲۰ سنت قیمت دارد. گندم، برنج و حبوباتی مانند نخود و دال عدس و حتی میوههای تازه را در بسیاری از غذاهای محلی هند پیدا خواهید کرد. همچنین ادویههایی مانند زنجبیل، گشنیز، هل، زردچوبه، فلفل تند و دارچین. مردم هند عادت دارند غذاهای محلی خود را با دست یا نان و بدون استفاده از قاشق و چنگال بخورند. به همین دلیل نانهای متنوع و خوشمزهای را در این کشور پیدا خواهید کرد. در بیشتر نقاط هند حتی ثروتمندترین خانوادهها هم روی زمین غذا میخورند و میانه خوبی با میز غذاخوری ندارند. در ضمن حتی کسانی که پول زیادی ندارند، عروسیهای بزرگ و پرخرجی برگزار میکنند و نه تنها دوستان و اقوام بلکه کسانی را که آشنایی اندکی با آنها دارند هم به عروسی خود دعوت میکنند، حتی گردشگران را!
هند مرکز جشنهای دنیاست!
یکی از ویژگیهای شخصیتی جالب هندیها، تمایلشان به برگزاری جشن و حضور در آن است. گاهی این جشنها دوستانه و خانوادگی است و گاهی بزرگ و کشوری. به همین دلیل، هند را مرکز جشنهای دنیا میدانند. به طور مثال در جشن رنگها یا «جشن هولی» که در آخرین ماه سال برگزار میشود، مردم لباسهای سفید به تن میکنند تا به سمت هم پودرهای رنگی بپاشند و تفریح کنند یا برای احساس پاکی، مراسم دیگری دارند که روی هم آب میپاشند و یکدیگر را به درون حوض میاندازند تا از آلودگیها پاک شوند. همچنین جشنواره های هندی مانند «دیوالی» را میتوان از بزرگترین و مهمترین جشنهای دنیا دانست.
مردمی که از ۵ صبح آماده کار میشوند!
بیشتر هندیها صبح زود از خواب بیدار میشوند یعنی حدود ۵ تا ۶ صبح و آماده رفتن به سر کار میشوند چون به دلیل گرمای زیاد هوا، کار کردن در وسط روز بسیار سخت است. برخلاف تصور عموم خانههای هندیها بسیار تمیز است، اگرچه ممکن است خیابانها کثیف باشند. در هند سیستم فاضلاب و سرویس بهداشتی عمومی و در بعضی مناطق حتی سرویس بهداشتی داخل خانهها وجود ندارد. البته این مشکلات در نقاط پرگردشگر نیست. در هند هیچ سیستم مرکزی برای تأمین آب داغ وجود ندارد. هتلهای بزرگ از دیگهای بخار استفاده میکنند و در مکانهای ارزانقیمت آب داغ به صورت دستی در حمام استفاده میشود. هرچند به دلیل استفاده از منبع آب، آب سرد هم در وسط روز جوش میشود!