یک خبر بد از داخل پرواز «تهران -کیف»
مهاجرت تبدیل به یک دغدغه جدی در میان دهههای شصت و هفتاد شده است. یکی از مهمترین دلیل این رفتار هم این است؛ آنها به آینده خود امیدوار نیستند.
به گزارش مملکتآنلاین، مصطفی داننده در عصر ایران نوشت: در حالی، همه نگاهها به سمت عراق و موشک باران پایگاه نظامی آمریکاییها که «چشم شیر» صدایش میکردند بود، هواپیمایی از تهران به سمت اوکراین پرواز کرد. هواپیما هنوز راهی نرفته بود که به زمین خورد و تکه تکه شد. در حالی که هواپیما روی زمین بود، مسافرانش همانجا در آسمان ماندند.
خبر تکان دهندهای بود در میان تمام خبرهای بد و پراسترس این روزها. ۱۴۷ ایرانی در این پرواز مرگ حاضر بودند. از این ۱۴۷ نفر، ۵۳ نفر متولد دهه ۶۰ و ۳۰ مسافر از دهه ۷۰ بودند.
بخشی از این دهه شصتیها و هفتادیهای این پرواز در کانادا یا اوکراین درس میخواندند و بررسی شبکههای اجتماعی آنها نشان میدهد عزم برگشت به کشور را هم نداشتند.
مهاجرت تبدیل به یک دغدغه جدی در میان دهههای شصت و هفتاد شده است. یکی از مهمترین دلیل این رفتار هم این است؛ آنها به آینده خود امیدوار نیستند. آینده برای جوانان ایران به ویژه دهه شصتیها که نگارنده این متن هم شامل آن میشود، شبیه بازی اتاق فرار است.
به سختی از یک اتاق که هزار رمز و راز دارد فرار میکنید و تازه به اتاقی میرسید که هیچ از آن نمیدانید و دنیای برای شما از نو با تمام سختیهایش شروع میشود.
۱۶ دانشآموخته دانشگاههای صنعتی شریف و امیر کبیر در این پرواز بودند. فکر میکنید چرا آنها برای ادامه زندگی یا تحصیل، خارج را انتخاب کرداند؟ چون خیالشان راحت است. چون میدانند حداقل به کاری که دوست دارند میرسند.
به فکر به آینده به ویژه آیندهای نمیشود برای آن برنامه ریزی کرد، جانکاه است. چه موها که در مسیر این فکر کردن سفید شده است. وضعیت الان به گونهای شده است که حتی برنامه ریزی برای فردا و پس فردا هم سخت شده است چه برسد به اینکه مثلا بگویی خوب سال بعد خانه میخریم بعد ازدواج میکنم بعد ماشین و .... اینگونه برنامه ریزی تبدیل به آرزوهای محال شده است.
الان باید بگویی خوب الان n میلیون تومان دارم اگر انشالله فردا همه چیز سر جای خود بود فلان جنس یا بهمان خانه را میخرم.
کیمیا علیزاده نفر سوم المپیک ریوی برزیل هم گویا مهاجرت کرده است. او در ایران همه چیز داشت. از شهرت و ثروت اما فکر میکنم این قهرمان تکواندوی ایران هم نگران فردای خود بوده است که راهی دیار فرنگ شده است.
خیلی از آنهایی که عزم رفتن میکنند، ایران را دوست دارند اما مجبور هستند برای رسیدن به آرامش بیشتر زندگی در سرزمین دیگر را تجربه کنند. هیچ کس زندگی در غربت و جدایی از خانواده را دوست ندارد اما گاهی ...
یک بار دیگر هم نوشتم، ساختن ایرانی که در آن مردم در زندگیشان آرامش روحانی و روانی داشته باشند، مهمترین اتقامی است که میشود از آمریکا گرفت.
در زمانهای نه چندان دور بیشتر کسانی که در دانشگاههای معتبر درس میخواندند، تصمیم به رفتن از ایران میگرفتند اما حالا دانشگاه رفته و دانشگاه نرفته، هنر مند و بیهنر، کار بلد و بیکار در پس ذهنشان به رفتن فکر میکنند و اگر امکان برایشان فراهم شوند، سوار هواپیما میشوند و از آسمان با ایران خداحافظی میکنند.