حماسه سازان

خرمشهر نماد دو حماسه مقاومت و آزادی است که بیان هرچه بیشتر آن حتی با گذشته سال‌ها زمینه روحیه وطن پرستی و ایستادگی تا پای جان را فراهم می‌نماید. کتاب خرمشهر در جنگ طولانی به همت مرکز اسناد دفاع مقدس و به قلم مهدی انصاری، محمد درودیان و هادی نخعی نوشته شده است و ما بر آن هستیم که بخش‌هایی از این کتاب ارزشمند را به خوانندگان ارائه نماییم باشد که با این اقدام بتوانیم نقش کوجکی برای بیان رشادت‌های شهیدان این خطه از خاک میهن‌مان را داشته باشیم.

حماسه سازان

به گزارش مملکت آنلاین ، خرمشهر نماد دو حماسه مقاومت و آزادی است که بیان هرچه بیشتر آن حتی با گذشته سال‌ها زمینه روحیه وطن پرستی و ایستادگی تا پای جان را فراهم می‌نماید. کتاب خرمشهر در جنگ طولانی به همت مرکز اسناد دفاع مقدس و به قلم مهدی انصاری، محمد درودیان و هادی نخعی نوشته شده است و ما بر آن هستیم که بخش‌هایی از این کتاب ارزشمند را به خوانندگان ارائه نماییم باشد که با این اقدام بتوانیم نقش کوجکی برای بیان رشادت‌های شهیدان این خطه از خاک میهن‌مان را داشته باشیم.

درگیری بدفرجام گرایش قومی در خرمشهر

چنانکه گفته شد، قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، در دوارن اوج‌گیری آن، حرکت‌های مردمی و انقلابی در خرمشهر یکسره صبغه‌ی مذهبی داشت و حرکت قمی کاملا محو و خاموش بود، به خصوص که عراق، پشتیبان اصلی گرایش قومی نیز منفعل بود و تحلیل روشنی از آینده‌ی اوضاع نداشت.

بعد از پیروزی انقلاب، اوضاع مناسب برای تشکیل و تقویت یک جبهه‌ی ضد انقلابی با محور قومیت ایجاد شد. صف‌بندی و جبهه‌گیری این گروه، در یکی از بحران‌های جمهوری اسلامی، اولین درگیری انقلاب اسلامی و بعث عراق را شکل داد. در این درگیری حکومت بعثی عراق در پوشش دفاع از قومیت عربی، تا مدتی خرمشهر را در معرض تاخت و تاز قرار داد.

تغییر موقعیت و نقش شیخ محمدطاهر آل شبیر خاقانی در روند حوادث ماه‌های اول پیروزی انقلاب و نیز در درگیری مذکور، قابل تامل است. وی قبل از انقلاب با وجود محافظه‌کار بودن، در صف نیروهای مذهبی از موقعیتی ممتاز برخوردار بود، اما بعد از پیروزی، روند قضایا وی را به رویارویی با انقلاب اسلامی کشاند تا آن‌جا که در ماجراهای ناشی از حرکت قومی نقش محوری یافت.

اولین گام‌ها در جهت سیطره‌ی گرایش قومی بر خرمشهر

سه روز بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، آیت الله شبیرخاقانی، در حکمی «سیدهادی مزاری‌پور» و «عبدالصاحب موسوی اصل» را که از نظر نیروهای مذهبی و انقلابی شهر چهره‌های مناسبی نبودند، به عنوان «مسوولان امنیت و حراست شهر و خطوط مرزی استان» معرفی کرد. متن حکم وی چنین بود:

از این تاریخ موظف شرعی هستید که امنیت و حراست شهر و سر حدات استان را به عهده گرفته و احکام مربوط به نصب و عزل اشخاص را شخصا صادر کنید و جهت این امر مهم و خطیر، افراد پاک‌دامن را در کلیه‌ی پاسگاه‌ها و مراکز حساس بگمارید.

امر فوق به معنای اعلام رسمی اختلاف نیروهای مبارز و انقلابی - مذهبی شهر با شیخ شبیر و تشدید آن بود. این اختلاف روزن به روز بیشتر می‌شد، زیرا شیخ به شیوخ عشایر و عناصر مشکوک که از نظر انقلابیان مذهبی شهر، چهره‌های نامناسبی تشخیص داده می‌شدند، نزدیکی بیشتر نشان می‌داد. این نوع برخورد شیخ از مهم‌ترین عوامل قدرت عناصر ضد انقلابی در شهر بوده است. جریان ضد انقلابی از پشتیبانی سرمایه‌داران محلی نظیر «مهدی کارون» و «هریرام» نیز برخوردار بود.

تشکیل کمیته‌ی انقلاب اسلامی، در اوایل اسفند 1357 محمل دیگری برای آشکار شدن اختلافات بود. در این کمیته - که همانند دیگر شهرها بنا بر ضرورت تشکیل گردید - طرفداران شیخ شبیر خاقانی، شیخ و سران عشایر و نیروهای مذهبی شهر وجود داشتند و اختلاف بینش و مشی، وحدت عمل را مانع شد و به تدریج حوزه‌های فعالیت کمیته، از جمله جمع‌آوری اسناد ساواک و دست‌گیری عناصر ساواکی و سران محلی وابسته به حکومت شاه را دچار آشفتگی و اختلال کرد.

تشدید اختلافات به تغییراتی در شورای مرکزی کمیته انجامید، به این صورت که در جلسه‌ای که با ابتکار و حضور حجت‌الاسلام هادی غفاری تشکیل گردید، انتخابات مجددی به عمل آمد و در شورای جدید، تنها دو تن از شیوخ (کعبی و سیدهادی مزاری‌پور) انتخاب شدند و در مجموع عناصر جوان‌تر و روحانیون متعهدتر به آن‌ها یافتند.

انحلال کمیته

شورای جدید مورد اعتراض شیخ قرار گرفت و با توجه به افزایش نفوذ شیخ طی مدت کوتاه پس از انقلاب، طبیعی بود که آینده‌ی کار موفق نباشد، از این رو، نیروهای مختلف، بسته به بینش خاص آن‌ها، نوعی انشعاب ایجاد کردند و سرانجام در تاریخ 4/1/1358 با استعفای جمعی اعضای اصلی، کمیته رسما منحل گردید.

انحلال کمیته به معنای آسیب‌پذیر شدن حکومت مرکزی در خرمشهر بود که به گستاخی ضد انقلاب با حمیت شیخ شبیر، تحت پوشش عربیت، منجر شد.

قبل از انحلال رسمی کمیته، دو جریانی که ذکرشان رفت، هر یک در صدد برآمدند تشکیلاتی مناسب با بینش و مشی خود ایجاد کنند. در اواسط اسفند ساختمان کنسولگری سابق امریکا واقع در 50 متری کمیته را عوامل شیوخ تصرف و تشکیلاتی به نام «کمیته عرب‌ها» در آن ایجاد کردند. بهانه‌ی تشکیل این کمیته این بود که اغلب افراد کمیته‌ی انقلاب، فارس هستند و نمی‌توانند به امور افراد عرب‌زبان رسیدگی کنند!

تشکیلات کمیته‌ی عرب‌ها که به نام «مرکز مجاهدین عشایر» نیز خوانده شد، سرانجام نام «ستاد رزمندگان خلق عرب» را بر خود نهاد و تمام تلاش خود را صرف دامن زدن به عصبیت قومی کرد و به طرق مختلف به ایجاد و گسترش روحیات ناسیونالیستی و قوم‌گرایی می‌پرداخت. به عنوان مثال همه‌ی کسانی که در این ستاد رفت و آمد می‌کردند، موظف به پوشیدن لباس محلی شدند و از بلندگوها مرتب آهنگ‌های عربی پخش می‌شد.

تشکیل کانون فرهنگی نظامی جوانان مسلمان خرمشهر

عده‌ای از نیروهای مذهب که از توانایی کمیته در برخورد با مسائل ناامید شده بودند، با در اختیار گرفتن خانه‌ی رئیس ساواک خرمشهر که نزدیک ساختمان کمیته بود، «کانون فرهنگی نظامی جوانان مسلمان خرمشهر» را که «کانون فرهنگی انقلابیون مسلمان خرمشهر» نیز خوانده شده است، تاسیس کردند. برادرانی که در جریان تظاهرات شهر بودند و زندان رفته بودند، شورای کانون را تشکیل دادند. این کار چند روز قبل از اعلام موجودیت «ستاد رزمندگان خلق عرب» صورت گرفت.

این تشکیلات که به «کانون فرهنگی نظامی» معروف شد، در زمینه‌های متعدد مثل کار در مدارس و جذب جوانان، دست‌گیری ساواکی‌ها و عناصر حکومت گذشته، انتظامات شهر و مناطق مرزی، مبارزه با مواد مخد و امثال آن فعالیت می‌کرد و در ارتباط با مسائل مختلف سیاسی و اجتماعی بیانیه می‌داد و موضع‌گیری می‌کرد. به این ترتیب کانون جای خالی کمیته را پر کرد و نیروهای آن وظیفه‌ی مربوط به ضابطان اجرایی احکام صادره از دادگاه را نیز بر عهده گرفتند.

پس از شکل‌گیری «کانون فرهنگی نظامی» و «ستاد رزمندگان خلق عرب» رابطه‌ی شیخ شبیر به مرور با ستاد رزمندگان رو به تحکیم نهاد و میزان جدایی وی از نیروهای مذهبی افزایش یافت تا جایی که همه‌ی عناصر مذهبی از شیخ دور شدند و عناصر ستاد رزمندگان جای آن‌ها را پر کردند.

قبل از انقلاب به دلیل ترویج فرهنگ غربی و سیاست تحقیر عرب زبان‌ها توسط حکومت شاه، حتی روسای قبایل نیز سعی می‌کردند خود را متجدد نشان دهند و عرب بودن خود را پنهان کنند و مروج بی‌حجابی و عدم استفاده از البسه‌ی عربی باشند. شیخ محمدطاهر در آن جوّ، سخن‌رانی‌هایی به زبان فارسی در مسجد جامع داشت، اما در اوضاع جدید که جریان‌های ضدانقلابی تعصب شدیدی در استفاده از لباس و زبان عربی نشان می‌دادند، شیخ محمدطاهر نیز به فارسی سخن نمی‌گفت و از مترجم استفاده می‌کرد!

این تعصب و جدایی به شکل‌های مختلف در سطح توده‌های عامی شهر دامن زده می‌شد، برای مثال مسافر عرب با راننده تاکسی فارس درگیر می‌شد، و کرایه نمی‌داد یا مغازه‌دار عرب به مشتری فارس‌زبان جنس نمی‌فروخت.

جوّ کاذب اختلافات قومی نه تنها مورد نظر نیروهای انقلابی، اعم از فارس و عرب نبود، بلکه بسیاری از توده‌های عرب‌زبان نیز مخالف چنین حرکت‌هایی بودند. اما نقش شیخ شبیر و نفوذ وی از عوامل اساسی مشروعیت و مجاز شمردن چنین روحیاتی به شمار می‌رفت و تایید یا عدم تایید وی از هر جریان، در قدرت و قوت یافتن آن تاثیر عمده‌ای داشت.

ارسال نظر